بچه که بودم ؛ سوار تاب که میشدم ، بابام خیلی محکم هلم میداد...
تاب بالای بالا که می رفت ، دلم هری می ریخت پایین...
نمی دونستم منظورمو چه جوری به بابا بفهمونم...
میگفتم : بابا آروم هلم بده...یه چیزی میافته تو دلم می ترسم...
وقتی سر کلاسیم ...
وقتی دستتو میگیرم ...
وقتی بضی اساتو میخونم ...
وقتی بغلت میکنم ...
وقتی میخوام باهات حرف بزنم ...
و خیلی وقتای دیگه این حس میاد سراغم...
یه چیزی میافته تو دلم...
حس باحالیه
خیلی دوس داشتنیه...
مث تاب بازی...
نظرات شما عزیزان: